دیگه نمیخوام عاشق همسرم باشم!

[Helia.]

سلام،
نزدیک به یک ساله که ازدواج کردم، اول با عشقی اتشین ازدواج کردیم ولی رفته رفته همسرم سرد شد. اولش مشکلات مالی رو بهونه میکرد ولی الان اوضاع خیلی بهتر شده اما هنوز اون حالتا هست، همش سرش تو گوشیه و معلوم نیست با کی داره چت میکنه وقتی اعتراض میکنم میگه مربوط به کارمه... بدخلقی و لجبازی شدید داره گاهی هم جدا میخوابه و وقتی اعتراض منو میبینه میگه خب تو هم بیا اینجا پیش من. احتمال خیانت یه بحث دیگه س که اینجا مورد من نیست. مشکل اصلی من اینه که هنوز مثه روز اول دوسش دارم و با این رفتارا انگار هر روز دارم شکست عشقی میخورم فقط میخوام دیگه عاشقش نباشم! میخوام مثه خودش معمولی باشم... چطور میشه یه احساس رو کشت؟ انقدر هر روز گریه کردم و دلم شکسته خسته شدم از طرفی با هیچکس نمیتونم حرف بزنم... از هر راهی وارد میشم شکست میخورم تیپ خوب میزنم، تو مسایل مالی کمکش میکنم، وقتی عصبیه درکش میکنم با خانواده ش عالی رفتار میکنم... همیشه هم همین بوده ولی اثر نداره... باید چیکار کنم؟ کمکم کنید

[ravanshenas-therapy]

سلام به شما دوست عزیز
قابل درک هست که در شرایط روحی سختی قرار داری اما عزیزم در این مورد قرار نیست کهش ما احساسات خودت را بکشی و یا از بین ببری شما در کنار احترام به احساساتی که داری نیاز است که واقعیت بیرونی را نیز مد نظر قرار بدهی و در این مورد در کمال احترام و بدون برچسب زدن و یا قضاوت کردن در مورد احساساتی و نیازها و توقعاتی که از ایشان دارید با او صحبت کنید و صحبت های او را نیز بشنوید در هر صورت زندگی مشترک یک مسیر تعاملی دو نفره می باشد که نیاز است که هردو فرد به آن توجه داشته باشند و تک نفره تلاش کردن می تواند برای فرد با فشارهای روحی زیادی همراه باشد .
در این مسیر بهتر است که شما و همسرتان برای بررسی دقیق این مشکلات تعاملی که باهم دارید به صورت حضوری به زوج درمانگر مراجعه داشته باشید تا بتوانیم در این زمینه به شماها کمک کنیم تا شرایط بهتری را تجربه کنید و تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
دقت کنید که بهتر است در کنار احترام به همسرتان به احساسات و نیازهای خودتان نیز با احترام برخورد کنید و از سرزنش کردن خودتان خوداری کنید تا بتوانید هم مسیر رشدی فردی را طی کنید و هم در کنار آن زندگی مشترکتان در مسیر رشد قرار داشته باشد .
از همسرتان سوال کنید که هدف و برنامیشان برای زندگی مشترکتان چیست در کنار اینکه خودتان نیز در این مورد نظرتان را بیان کنید و با احساسات و توقعات هم بیشتر آشنا شوید .

[Helia.]

سلام به شما دوست عزیز
قابل درک هست که در شرایط روحی سختی قرار داری اما عزیزم در این مورد قرار نیست کهش ما احساسات خودت را بکشی و یا از بین ببری شما در کنار احترام به احساساتی که داری نیاز است که واقعیت بیرونی را نیز مد نظر قرار بدهی و در این مورد در کمال احترام و بدون برچسب زدن و یا قضاوت کردن در مورد احساساتی و نیازها و توقعاتی که از ایشان دارید با او صحبت کنید و صحبت های او را نیز بشنوید در هر صورت زندگی مشترک یک مسیر تعاملی دو نفره می باشد که نیاز است که هردو فرد به آن توجه داشته باشند و تک نفره تلاش کردن می تواند برای فرد با فشارهای روحی زیادی همراه باشد .
در این مسیر بهتر است که شما و همسرتان برای بررسی دقیق این مشکلات تعاملی که باهم دارید به صورت حضوری به زوج درمانگر مراجعه داشته باشید تا بتوانیم در این زمینه به شماها کمک کنیم تا شرایط بهتری را تجربه کنید و تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
دقت کنید که بهتر است در کنار احترام به همسرتان به احساسات و نیازهای خودتان نیز با احترام برخورد کنید و از سرزنش کردن خودتان خوداری کنید تا بتوانید هم مسیر رشدی فردی را طی کنید و هم در کنار آن زندگی مشترکتان در مسیر رشد قرار داشته باشد .
از همسرتان سوال کنید که هدف و برنامیشان برای زندگی مشترکتان چیست در کنار اینکه خودتان نیز در این مورد نظرتان را بیان کنید و با احساسات و توقعات هم بیشتر آشنا شوید .

سلام و متشکر ازپاسختون
من خیلییییی باهاش صحبت کردم ولی تنها جوابش اینه که حوصله ندارم و مشکلاتم زیاده و فکرم درگیره... امروز مثلا کلی بهش محبت کردم بازم سرد جوابمو داد دیگه دارم بهش شک میکنم که خیانت کرده چون هم داره پنهون کاری میکنه هم از رابطه فاصله گرفته به خودش گفتم گفت من هیچی رو به تو و زندگیمون ترجیح نمیدم اگه میبینی درگیرم ب خاطر کاره ولی من نمیتونم باور کنم. ما خیلی صمیمی بودیم هیچی رو از هم مخفی نمیکردیم ولی حالا انگار دیگه نمیشناسمش، از طرفی هر دو برای این زندگی خیلی خون دل خوردیم و ۳۷ سالشه بچه هم نیست که بگم همچین خامی ای میکنه... من ۹ سال ازش کوچیکترم و از هر لحاظ تا حالا تامینش کردم ب خواهرشوهرم نگرانیمو گفتم گفت تو که چیزی کم نذاشتی و انتخاب خودشم بودی دلیلی نداره بره دنبال ادم دیگه... خیلی سردرگمم نمیدونم پی این احساسمو بگیرم و ته توشو دربیارم ببینم خیانت کرده یا صبر کنم ببینم چی پیش میاد... مشاوره هم نمیاد میگه من کارم گره خورده با تو مشکل ندارم که مشاوره بخوام...فقط با خودم میگم کاش دوسش نداشتم و راحت ب زندگی خودم میرسیدم من دانشجوی دکتری دانشگاه تهرانم تو کار خودم هم خیلی موفق ام...اما حالا جای اینکه دنبال موفقیتای بیشتر باشم تبدیل شدم به یه زن حسود که همش چشمش دنبال شوهرشه اینا ازارم میده که دوست ندارم دیگه عاشقش باشم...فقط قرص ارام بخش میخورم تا نترکم...

[MahdYr]

سلام. بنظرم شما باید برای یه مدت کوتاه نقطه ضعف های عاطفی و احساسی همسرتون رو هدف بگیرید و اگر عکس العمل نشون داد مخصوصا با عصبانیت عکس العمل نشون داد که متوجه میشید اون به شما علاقه داره و شمارو دوست داره ،منتها روحیه‌ی لج بازی و احتمالا غرور زیادی در وجود خودش شکل داده که مثلا جذابیت مردونگیش بیشتر بشه..

[JavadMH13]

سلام،
نزدیک به یک ساله که ازدواج کردم، اول با عشقی اتشین ازدواج کردیم ولی رفته رفته همسرم سرد شد. اولش مشکلات مالی رو بهونه میکرد ولی الان اوضاع خیلی بهتر شده اما هنوز اون حالتا هست، همش سرش تو گوشیه و معلوم نیست با کی داره چت میکنه وقتی اعتراض میکنم میگه مربوط به کارمه... بدخلقی و لجبازی شدید داره گاهی هم جدا میخوابه و وقتی اعتراض منو میبینه میگه خب تو هم بیا اینجا پیش من. احتمال خیانت یه بحث دیگه س که اینجا مورد من نیست. مشکل اصلی من اینه که هنوز مثه روز اول دوسش دارم و با این رفتارا انگار هر روز دارم شکست عشقی میخورم فقط میخوام دیگه عاشقش نباشم! میخوام مثه خودش معمولی باشم... چطور میشه یه احساس رو کشت؟ انقدر هر روز گریه کردم و دلم شکسته خسته شدم از طرفی با هیچکس نمیتونم حرف بزنم... از هر راهی وارد میشم شکست میخورم تیپ خوب میزنم، تو مسایل مالی کمکش میکنم، وقتی عصبیه درکش میکنم با خانواده ش عالی رفتار میکنم... همیشه هم همین بوده ولی اثر نداره... باید چیکار کنم؟ کمکم کنید

چرا میخواید عشقتون رو بکشید ؟ برید باهاش با ارامش صحبت کنید (در زمان مناسب) همین حرف هایی که به من زدید بهش بزنید بهش بگید من زنم و نیاز به توجه دارم و میخوام مثل همون اوایل عاشقت باشم ولی انقدر سرت شلوغ که اصلا وقت نمیکنی با من صحبت کنی.
در ضمن مرد ها از کنترل شدن بیزار هستند و سعی کنید که زیاد به پر و پاش نپیچید و زیاد سرک نکشید توی کار مرد ها. خیانت هم که به این الکی نیست که سعی کنید که براش بهترین همسر دنیا باشید چشمش رو پر کنید و هرروز یک تنوعی داشته باشید در زندگی اجازه ندید که زندگیتون به روزمرگی بکشه و بی هیجان بشه به همسرتون هدیه بدید و قافلگیرش کنید. این روش ها کمک میکنه که زندگی رنگ و بوی خاصی به خودش بگیره و مرد دنبال کس دیگه ای نره . مثلا وقتی که ایشون از سر کار میاد و خسته هست با بهترین ظاهر برید دم در بدرقه اش کنید و بهش انرژی بدید تا تمامی خستگی کارش از تنش بیرون بره. برای یک مرد خیلی مهم هست که یک یاور و یک همراه خستگی ناپذیر کنارش داشته باشه و بتونه باهاش تا اخر زندگی ادامه بده.